داستان کوتاه: چهار شمع
شمع ها به آرامی می سوختند، فضا به قدری آرام بود که می توانستی صحبت های آنها را بشنوی.
اولی گفت: من "صلح" هستم! با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد. فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت. سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت.
دومی گفت: من "ایمان" هستم! با این وجود من هم ناچارا مدتی زیادی روشن نمی مانم، و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشم، وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد.
شمع سوم گفت: من "عشق" هستم! ولی آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم. مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند، آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد.
ناگهان... پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید و گفت: چرا خاموش شده اید؟ قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع کرد به گریه کردن.
سپس شمع چهارم گفت: نترس تا زمانی که من روشن هستم می توانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم. من "امید" هستم!
کودک با چشم های درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد .
🔸چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگی تان خاموش نشود. چرا که هر یک از ما می توانیم صلح، ایمان و عشق را حفظ و نگهداری کنیم.
اولی گفت: من "صلح" هستم! با وجود این هیچ کس نمی تواند مرا برای همیشه روشن نگه دارد. فکر میکنم به زودی از بین خواهم رفت. سپس شعله اش به سرعت کم شد و از بین رفت.
دومی گفت: من "ایمان" هستم! با این وجود من هم ناچارا مدتی زیادی روشن نمی مانم، و معلوم نیست تا چه زمانی زنده باشم، وقتی صحبتش تمام شد نسیم ملایمی بر آن وزید و شعله اش را خاموش کرد.
شمع سوم گفت: من "عشق" هستم! ولی آنقدر قدرت ندارم که روشن بمانم. مردم مرا کنار می گذارند و اهمیت مرا درک نمی کنند، آنها حتی عشق ورزیدن به نزدیکترین کسانشان را هم فراموش می کنند و کمی بعد او هم خاموش شد.
ناگهان... پسری وارد اتاق شد و شمع های خاموش را دید و گفت: چرا خاموش شده اید؟ قرار بود شما تا ابد بمانید و با گفتن این جمله شروع کرد به گریه کردن.
سپس شمع چهارم گفت: نترس تا زمانی که من روشن هستم می توانیم شمع های دیگر را دوباره روشن کنیم. من "امید" هستم!
کودک با چشم های درخشان شمع امید را برداشت و شمع های دیگر را روشن کرد .
🔸چه خوب است که شعله امید هرگز در زندگی تان خاموش نشود. چرا که هر یک از ما می توانیم صلح، ایمان و عشق را حفظ و نگهداری کنیم.
+ نوشته شده در جمعه ۸ دی ۱۳۹۶ ساعت 10:20 توسط سلمان رزاقی زارع بیدگلی
|
وظيفه ما معلمین پروردن چيزي است که از قبل وجود دارد، درون هر کودک بذرهاي عظمت نهفته است، وظيفه ما اين است که فضا و محيط مناسبي براي رشد کودک فراهم سازيم تا آنچه را پيشاپيش خداوند در اختيارش نهاده به ظهور برساند.