داستان کوتاه: سوپ ادیسون
ادیسون برای استخدام افراد، ابتدا آن ها را به ناهار دعوت می کرد. هنگامی که سوپ را می آوردند، دقت میکرد و افرادی را انتخاب می کرد که پیش از چشیدن سوپ، به آن نمک نمی زدند.
سپس از آنها سوالهایی می پرسید و توانایی های آن ها را با دیدی بسیار جدی بررسی می کرد.
اما افرادی که پیش از چشیدن سوپ به آن نمک می زدند، از نظر ادیسون مناسب کار با او نبودند، زیرا او معتقد بود
این افراد، در برخورد با پدیده های زندگی، چشم بند اسب به چشم دارند، آنها درباره ی آن چه ممکن و آن چه غیر ممکن است فرضیات و قید و بند های زیادی در ذهن خود دارند.
آن ها همیشه فرض می کنند سوپ نیاز به نمک دارد، بدون این که آن را چشیده باشند.
سپس از آنها سوالهایی می پرسید و توانایی های آن ها را با دیدی بسیار جدی بررسی می کرد.
اما افرادی که پیش از چشیدن سوپ به آن نمک می زدند، از نظر ادیسون مناسب کار با او نبودند، زیرا او معتقد بود
این افراد، در برخورد با پدیده های زندگی، چشم بند اسب به چشم دارند، آنها درباره ی آن چه ممکن و آن چه غیر ممکن است فرضیات و قید و بند های زیادی در ذهن خود دارند.
آن ها همیشه فرض می کنند سوپ نیاز به نمک دارد، بدون این که آن را چشیده باشند.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۶ ساعت 16:39 توسط سلمان رزاقی زارع بیدگلی
|
وظيفه ما معلمین پروردن چيزي است که از قبل وجود دارد، درون هر کودک بذرهاي عظمت نهفته است، وظيفه ما اين است که فضا و محيط مناسبي براي رشد کودک فراهم سازيم تا آنچه را پيشاپيش خداوند در اختيارش نهاده به ظهور برساند.